[1]“عسلویه نیوز” آقایان مسئول محترم! حافظه تاریخی مبارکتان را به کمک بگیرید، این صدا آشنا نیست؟! صدای کسی که کارد به استخوانش رسیده باشد و نان به دهانش نرسیده باشد؟! صدای شرمندگی مردهای دست خالی بر درگاه سرزنش خانه، صدایی که شما عادت به شنیدنش نکردهاید! صدای ملوانی و ناخدایی که یک سال آزگار بیکار است و زیر آوار تصمیمهای غیر کارشناسانه و مصوبههای مصلحتی و تیغ بُران امپراتورهای پایتخت، کنار خرابههای آثار داستانی ۳ هزار میلیاردی فریاد میکشد و گرسنگی میکشد و ستم میکشد در کشاکشی نابرابر…!
صدای هزاران قربانی فقر تحمیلی ناشی از ماجرای پرماجرای تهلنجی را از این نوشته بشنوید.
آقایان مسئولین! لابد این را دیگر قبول دارید که اصولاً مسئول یعنی طرفِ مسئول. جواب و سؤال پیشکش، لااقل حق حرف زدن را که بر میتابید؟ گر چه من هنوز نمیدانم با کدام مسئول حرف میزنم، چون معلوم نیست جریان تهلنجی پرداخته کدام یکی بود یکی نبود است! ولی قاعدتاً باید گمرک، وزارت صنعت و تجارت و استانداری متولی امر باشند، ولی هر که باشد، خداوکیلی خودش میداند چه میکند؟ میداند که با این برنامه بیبرنامه پر از تضاد و تناقض و غیر کارشناسانه چندین هزار نفر را بیکار و گرسنه کرده، آن هم در حاشیه مرز، یعنی دم دروازه کشور؟!
شاید تا همینجا هم که خواندهاید – البته اگر بخوانید – دچار عصبانیت میراثی پست و مقام شده باشید. عصبانیتی که آن را برای مردم جرم میدانید و هزار اسم برای آن میتراشید؛ آشوبگر، مشوش اذهان و… و فراموش کردهاید که این عصبانیت را خودتان به مردم تزریق کرده و یا بهتر بگویم شلیک کردهاید.
ماجرای تهلنجی که یک سال است به لطف شما به سخن روز و گرسنگی شب مردم لب ساحل در استان بوشهر تبدیل شده، بسیار ساده است. عرض میکنم تا لااقل مسئولین محترم پایتخت خودشان هم بدانند تهلنجی چیست و بدانند چه چیزی را تعطیل کردهاند.
اصولاً حیات و موجودیت شهری که بندر خوانده میشود وابستگی مستقیم به دریا دارد وگرنه بندرش نمیخوانند. کار دریا هم یا صیادی است یا سفاری و همان تجاری. تجارت بنادر ما از آغاز تا امروز سنتی بوده و تجارت مدرن دریایی عمر چندانی ندارد و حکم مهمانی را دارد که صاحبخانه را خفه کند.
شناورهای ما عمدتاً چوبی و با گنجایش حداکثر ۴۰۰ تُن بوده و هستند چون که فاصله تا کشور مقصد کم و حجم وارداتی نیز اندک بوده و هست.
تجارت این لنجهای سنتی قبل از انقلاب تابع مقررات خاصی بوده و میزان معافی کالا بر اساس پیمانهای بازرگانی و کارتهای پیلهوری و مقداری هم معافی گمرکی دلخواه بوده است. از اوّل انقلاب تا همین یک سال قبل نیز مقداری کالا که برای تجارت لنجهای سنتی معاف میشد و چون تابع قانون و متراژ و معیارهای سنجیده و برنامهریزی شده نبود، به نام تهلنجی خوانده میشد و اتفاقاً در هر بندر و گمرکی هم میزان آن فرق میکرد، ولی با میزان محموله وانتهایی که در باربری گمرک بودند محاسبه میشد، مثلاً میگفتند مقامی به میزان ۱۰ وانت یا ۶ وانت یا… . نوع کالای مجاز وارداتی هم مشخص بود؛ مواد خوراکی، چای، پتو، شیرخشک، نوشابه، آبمیوه و تعداد کمی کالای صنعتی نظیر یخچال، کولر، تلویزیون و… .
گمرک هیچگاه یا نخواست یا نتوانست یا هماهنگی نکرد که این ماجرا را سر و سامان دهد و قانونمند سازد تا این که از یک سال قبل، مسئولین ذیربط چون تمام مشکلات دیگر و دیگران را حل کرده و هیچ گره ناگشودهای در امر تجارت و بنادر و دریانوردی باقی نگذاشته بودند، دامن یلی بر کمر پردلی زده که شاخ غول تهلنجی را بشکنند و اعلام کردند یک کلام تهلنجی تعطیل و کمکم رفتند سر اصل مطلب و فرمودند اصلاً تهلنجی قاچاق است! لازم به ترجمه نیست که با این حساب تمام لنجداران و ناخدایان و ملوانان هم لابد قاچاقچی محسوب میشوند! پس بفرما ۳۰ سال است تمام بنادر ما علناً و روز روشن زیر گوش و روبروی چشم دهها اداره و با اجازه خود آنها به امر شریف قاچاق مشغول بوده و خودشان نمیدانستهاند!
با این تصمیم و امریه، گرد مرگ بر تمام بنادر پاشیده شد و همه به حالت تعطیل در آمدند. هزاران لنج حامل بار که از سفر برگشته بودند هم در اسکلهها ماندند و اجازه تخلیه بار نداشتند. بیش از ۴ ماه این تعطیلی ادامه داشت و مسئولین محترم هم فرصت را غنیمت دانسته، به همین بهانه صدها جلسه و سمینار گرفتند و مسأله هم همچنان حل ناشده باقی ماند، حکایت همان عزا گرم است، سردش نکنید!
در ایام انتخابات اخیر فقط برای یک مرحله مسافرت را آزاد کردند و به لنجها اجازه تخلیه بار دادند و بعد از شمارش آرا دوباره آن را تعطیل کردند و دوباره هزاران لنج در تمام بنادر جنوب، پُر و خالی آماده سفر یا برگشته از سفر، لنگر صبر و سکوت انداختند.
از اسفند ۹۰ تا هنوز، دوباره اسکلهها بسته و متروک و فعالیت تجاری سنتی به نام مبارزه با تهلنجی یا به قول خودشان قاچاق تعطیل شده است.
ناگفته نماند که حق شریف ائمه جماعت استان حلال که در این معرکه بارها و بارها از مردم و به ویژه دریانوردان و حقوق ضایع شده آنان دفاع کرده و مسئولین را به حل مسأله دعوت کرده و در مورد تبعات و عواقب آن هشدار دادهاند.
حالا چون اسکلههای تمام بنادر بر اثر ازدحام لنجها و انبوه کالاها به صورت انبار باروت در آمده بود و یک جرقه کوچک میتوانست فاجعه بیافریند، در خرداد ۹۱ اجازه تخلیه کالاها را به گمرکات دادهاند – که البته آن هم حواشی بسیار دارد – ولی برای اصل مطلب هیچ فکری نشده است و اصولاً هم نمیشود، چون شواهد و مدارک نشان میدهد که مسؤولین ذیربط ابداً تخصصی در این زمینه ندارند.
طبق بخشنامه گمرک، فعلاً لیست کالاهای مجاز برای لنجها صادر شده تا بماند حجم و مقدار آن که انشاا… بعد از ۵۰۰ جلسه و سمینار دیگر معلوم خواهد شد! لطیفه عرض نمیکنم، لیست مذکور را میخوانم: فانوس نفتی! سوزن چرخ خیاطی! ناخنگیر!
مبلغ ارز تعرفه گمرکی مجاز برای هر ملوان هم در وهله اوّل ۱۵۰۰ دلار تعیین شد که البته در دست تعمیر است. یعنی هر ملوان تقریباً ۴ میلیون تومان و لنجی که مثلاً ۸ ملوان دارد، حق دارد ۳۲ میلیون تومان کالا وارد کند! بفرما ۳۲ میلیون تومان فانوس و سوزن چرخ خیاطی و ناخنگیر و… و در محاسبه کلی: ۴۰۰۰ لنج، هر لنج ۳۲ میلیون تومان فانوس و ناخنگیر و سوزن چرخ خیاطی!
حالا این همه ناخن برای چیدن از کجا بیاوریم؟! فانوس را به کدام تیر برق هستهای آویزان کنیم؟!
آقایان مسئولین محترم! اصلاً جهنم ضرر؛ آقای محترم استاندار، جناب وزیر محترم صنعت و تجارت، مدیرکل محترم گمرکات کشور، آیا در خانههای خود شما فانوس هست؟!
البته برنج و چای هم در لیست مذکور آمده، ولی خجالت میکشم سر سفره بیاورم چون حتی بچههای مهمان را هم سیر نمیکند؛ هر ملوان ۴۰ کیلو برنج و یک پاکت چای!
خداوکیلی این محمولهی یک لنج ۳۰۰ تُنی است یا بساط دستفروشی کنار خیابان نادر شهر بوشهر؟!
مسأله تهلنجی همین بوده و هست و اما پشت صحنههای این فیلم که کارگردان، حتی بازیگرانش را نمیشناسد.
۱- آقایان مسؤولین ذیربط ! آیا میدانید با این برنامه و پروژه پرجلسه و سمینارهای بیثمر، زندگی و رونق بنادر را تباه کردهاید؟ بخش بزرگی از گرانیهای اخیر نتیجه همین تعطیلی تهلنجی است.
۲- قبول دارید که بیکاری یعنی گرسنگی؟ اقدام شما یک سال است مردم ساحل نشین را گرسنه کرده است. آیا شرعاً و عرفاً و قانوناً حق چنین کاری دارید؟
۳- حل این مسأله یک سال جلسه میخواهد؟ تاوان عدم کفایت مدیریتی شما را مردم باید پس بدهند؟ آن هم ضعیفترین قشر مردم؟
۴- آیا میدانید از آبادان تا چابهار چند لنج در بنادر وجود دارد؟ در استان بوشهر فقط حدود ۵ هزار لنج و در هر لنج به طور مستقیم از ملوان تا مالک حداقل ۱۰ نفر کار میکنند یعنی سر جمع حداقل ۵۰ هزار نفر و هر ملوان بیصاحبی هم که باشد دست کم ۵ نفر نانخور دارد. ماشینحسابهایتان را شرمنده نکنید، شما معجزه کردهاید چون با چند امضاء و یک تصمیم در ساحل مرز کشور دست کم ۲۵۰ هزار نفر بیکار ساختهاید. همه هم که طاقت گرسنگی را ندارند، حالا که باشد که از عهده شُکرش به در آید.
۵- امسال به فرمایش و صلاحدید رهبر انقلاب سال شکوفایی اقتصاد ملّی و سرمایه ایرانی نام گرفته است. حال این سؤال پیش میآید که کالاها و سرمایههای مانده در اسکلهها و
لنجها سرمایهی ایرانی نیستند؟ مسئولام ما این طور اهداف را اجابت و اجرا میکنید؟
۶- بیشتر لنجهای فایبرگلاس که از ۱۰ سال قبل ساخته و وارد ناوگان تجاری شدهاند، با تشویق خود شما و با تعهدات سنگین و وام بانکها در قالب طرح هایی نظیر بنگاههای زودبازده تهیه شدهاند و هر کدام هم ماهیانه از ۴ تا ۸ میلیون تومان قسط میپردازند. با تجارت فانوس نفتی و ناخنگیر، میتوان این اقساط طاقتفرسا را پرداخت نمود؟! حالا تکلیف این لنجها و لنجداران چه میشود؟
به قول معروف کشتی در بندر آرام است، ولی کشتی برای آرامش ساخته نشده. اینها سرمایه نیست؟ سرمایه ایرانی نیست؟ این تضاد و تناقض ساختهی کیست؟
۷- شما که در تهران نرم و گرم نشستهاید و در تعطیلات نوروز شاید لنج را از دور دیده باشید و یک بار هم به دریا نرفتهاید، هیچ گاه هم بیکار و گرسنه نشدهاید، بر اساس چند فرمول شب مانده اقتصادی به کدام حق مردم مرزنشین و دریانوردان تلاشگر مؤمن شیعه را قاچاقچی می خوانید. کدام ملوان اسکلهی خصوصی دارد؟
آقایان محترم! امروزه دیگر تمام ملّت ایران قاچاقچیها را می شناسند، این قبای اطلس ۳ هزار میلیاردی را به زور میخواهید به تن نحیف جاشوی جنوبی بپوشانید؟ شما که نمیتوانید مسأله را حل کنید، صورت مسأله را پاک میکنید؟ همین مرزداران غیور که روزهای انتخابات به نام امّت شهیدپرور و امّت غیور و جان بر کف خوانده میشوند، چطور یک شبه در خطابههای شما قاچاقچی شدند؟
به خاطر حل یک مسأله که آن هم حل ناشده باقی مانده، دهها مسأله ایجاد کردهاید، گوشتان به هیچ حرف و تذکر و نصیحتی هم بدهکار نیست. هیچکس هم حق ندارد حرف بزند، حق ندارد حتی گرسنه شود، از آن طرف هم حق ندارد کرایه خانهاش را نپردازد، حق ندارد غذا به خانه نبرد، حق ندارد بیمار شود! به تازگی هم آقای استاندار دستور برخورد انتظامی را با معترضان ته لنجی صادر کرده اند.
آقایان محترم! شما که این قدر فرمول اقتصادی تجاری را دقیق محاسبه میکنید، فرمول های اجتماعی را فراموش کردهاید و فراموش کردهاید مردم صاحبخانه هستند و شما مهمان. شما تهلنجی را تعطیل نکردید، زندگی مردم بنادر جنوب را تعطیل کردهاید. نوار مرزی و مرزدارانش سزاوار این اجحاف و تحمیل نیست. سزاوار این نیستند که با تصمیمات شما بگوییم اینجا نقطه صفر مرزی است، صدای ما را از زیر خط فقر می شنوید…
فرزین خجسته- ناخدای دیری