چندی پیش،اعلام شدکه طبق تازهترین پژوهشهای آماری، یک میلیون و ۲۵۰ هزار دختر ۲۰ تا ۲۹ ساله ایرانی بدون همسر باقی میمانند. البته اگر به ارقام این تحقیق، تعداد دختران بالای ۲۹ سال را که ازدواج نکردهاند نیز اضافه کنیم شاید به رقمی بالغ بر ۷ میلیون نفر دست یابیم.وقتی مجلس به لایحه ازدواج مجدد رای موافق نداد و بعد از این همه مدت قانون حمایت از خانواده بدون لایحه ازدواج مجدد به تصویب رسید، موافقان این لایحه با اعلام این خبر سعی دارند به نوعی محق بودن خود در طرح چنین لایحهیی را ثابت کنند. چنین نحوه برخورد با مسائل اجتماعی در جامعه نه تنها دردی از ما دوا نمیکند، بلکه باعث بروز معضلات و ناهنجاریهای تازهیی در جامعه نیز می شود. در واقع این بدان معنی است که ما به کمیت بیش از کیفیت اهمیت میدهیم، در حال حاضر بالا بردن آمار ازدواج بیش از تحکیم بنیان خانواده مورد توجه قرار گرفته است، چرا که فکر می کنیم با این کار میتوانیم ریشه معضلات اجتماعی را بخشکانیم، چنین دیدگاهی، که با مطرح کردن لایحه ازدواج مجدد در قانون حمایت از خانواده در نظر دارد، مانع بروز فساد در جامعه شود، در واقع زمینه را برای مردان سودجو که از هر موقعیتی برای هوسرانی و لاابالیگری خود استفاده مییکنند، فراهم میآورد و این خود یعنی دامن زدن به معضلاتی از این دست در جامعه کنونی. بهتر است به جای اعلام چنین آمارهایی سعی کنیم، نحوه همسر گزینی، چگونگی تداوم زندگی زناشویی و آداب زندگی درست را با برنامهریزیهای کارشناسانه و مدون به جوانان آموزش دهیم. جامعه کنونی ما، جامعهیی بیمار است.
اکثر مردم دچار سردرگمی اجتماعی هستند و درک متقابلی از شرایط یکدیگر چه در روابط اجتماعی و چه در روابط خانوادگی و زناشویی ندارند. بنابراین باید آنان تحت آموزش صحیح قرار بگیرند که در این صورت میتوان به کاهش نرخ طلاق در کشور امیدوار بود. این در حالی است که رئیس ثبت احوال کشور با اشاره به آمار طلاق در کشور گفت: به طور متوسط یک طلاق به ازای هر هفت ازدواج رخ می دهد. این بدان معناست که سالانه ۱۰۰ هزار خانواده زن سرپرست به جامعه افزوده می شود .آمارها نشان می دهد ثبت ازدواج نسبت به مشابه سال گذشه یک درصد کاهش و ثبت طلاق نسبت به سال گذشته ۹ درصد افزایش یافته است. علت طلاق را دلایل متفاوتی می توان دانست ،مسائل اقتصادی، فرهنگی، اعتیاد و … مهمترین دلایل طلاق در کشور است. چرا در ایران آمار طلاق روز به روز بالاتر میرود؟ چرا سن ازدواج بالا رفته است؟ چرا طلاقهای عاطفی به راحتی بین همسران رخ میدهد؟ به نظر می رسد در جامعه امروز ما طلاق به نوعی مد روز شده است واکثر زوجین به آن نه به عنوان آخرین راه که به منزله کوتاهترین وراحتترین راه نگاه می کنند .در جامعه ای که تا چندین سال قبل طلاق بسیار قبیح محسوب می شد وامری نکوهیده بود امروز شاهدیم که آمار آن چطور سیر صعودی را طی می کند. به نظر میآید قداست زندگی مشترک و کراهت طلاق میان جوانان به مسائلی نه چندان پیچیده بدل شده اند. با نگاهی گذرا به ارقام موجود طلاق توافقی می توان دریافت نهاد خانواده بویژه در میان جوانان از قداست پیشین برخوردار نیست. ازدواج ها ک بدون زیر ساخت است. بر خلاف معیارهای گذشته در فرهنگ ایرانی بسیاری از کسانی که در گیرودار مسائل و اختلافات زندگی مشترک قادر به ادامه زندگی نیستند با استفاده از شیوه طلاق توافقی به فسخ این قرارداد اقدام میکنند، شاهد آن هستیم که زندگی و ارزشهایی که میتوان برای آن ملاک قرار داد، مادی شده است. سطح توقعات افراد نیز برای ادامه حیات بالا رفته است و متأسفانه شاهدیم که افراد همه این توقعات را از زندگی زناشویی طلب میکنند. ازدواجهایی که از پیش مطالعهای روی آن صورت نگرفته است نیز از علل دیگر طلاقند. اقتصاد نیز در خانواده ها دو نقش متفاوت را بازی می کند نقش متفاوت از آن نظر که گروهی به علت مسایل مادی تن به ازدواج می دهند و گروه دیگر به علت شرایط اقتصادی نامناسب میانشان فاصله ایجاد می شود. شاید مهم ترین اختلاف ها به تفاوت فرهنگی بازگردد توجه به مسایل فرهنگی از مهم ترین این ویژگی هاست . خوداتکایی، اشتغال، استقلال مالی، سواد دانشگاهی و از همه مهمتر خودباوری زنان امری است که این روزها بسیاری از مردان را آزار میدهد. مردانی که هنوز بینشی سنتی دارند و حتی با حقوق مساوی بین زنان و مردان مخالف هستند. در این میان بسیاری از مردان حاضر به پذیرش احقاق این حق به زنان نیستند بنابراین طلاق به راحتی صورت میگیرد و در این میان مردانند که باعث پاشیده شدن خانواده میشوند.ازدواجهای مجدد، غیرمتعارف، غیرمنطقی و در راستای هوسرانی نیز دلیلی افزون بر همه دلایل است که بیشتر زنان را آزار میدهد و با هر ازدواج مجددی یک زندگی کهنه و قدیمی از هم پاشیده میشود. اما براستی چه باید کرد؟اگر فرض کنیم مسئولین وجامعه تمامی زیر ساخت ها برای یک زندگی مناسب را فراهم کرده اندما باید چه شیوه ای را در پیش بگیریم تا زندگی ایده ال وخوبی داشته باشیم ؟ دوست داشتن و عشق آموختی است و هر عشق احتیاج به مراقبت و توجه دارد بنابراین می توان به صراحت عنوان کرد قدم اول در بهبود وضعیت موجود اصلاح خویش است ، بدین صورت که اول خود را به درستی بشناسد و بر رفع نقاط ضعفش سعی کند هرچند این کار احتیاج به شجاعت فراوان دارد قدم دوم شناخت روحیات و حالات طرف مقابل ( همسر) است بدین معنی که ما با چه کسی زندگی می کنیم و او چه خصوصیاتی دارد و چه نیازهایی از سوی همسرش برآورده می شود . تقصیرها را به گردن هم نیندازند و همیشه به دنبال متهم کردن هم نباشند. برای پایان دادن به جدایی خاموش باید اعمال و رفتاری را که در گذشته داشته اند فراموش کنند و راه جدیدی را پیش گیرند و با اندیشیدن به نیازهای عاطفی و جسمی یکدیگر زندگی ، شورنشاط را بازیابند.
به قلم: مژگان مشیری مقدم