مرحوم شهید آیتالله مرتضی مطهری را باید در زمره اندیشمندان بزرگی دانست که در حوزه اندیشه اسلامی تأثیری ژرف داشتهاند؛ تأثیری که شاید با توجه به عمق، مدت زمان اثرگذاری و نیز گستره ـ به دلیل پیروزی انقلاب اسلامی و اتکای آن بر آرای کلامی و فلسفی شیعه ـ کمنظیر باشد. [1]
شخصیت استاد شهید برای من به عنوان محصّلی که با بخش وسیعی از آثار و افکار ایشان سروکار داشتهام، از جهات گوناگون ستودنی است.
نخست باید به دلباختگی و پایبندی ایشان به مبانی دینی اشاره کرد. بی گمان، مرحوم مطهری، جهادگری دینی است و این امر در سطرسطر آنچه از ایشان بر جای مانده، به روشنی آشکار است. شاید این امر در آن روزگار، خود یک ارزش به شمار میآمده است، لیکن اهمیت این پایبندی را وقتی با شناخت مجتهدانه ایشان همراه سازیم، بیشتر درمییابیم.
نکته مهم آن که مرحوم مطهری در تعهد به مبانی دینی، از یک سو اصلاحگری دینی است و به همین دلیل در مواردی چون کتاب، مسأله حجاب و بحث اقتصاد اسلامی، با اعتراض برخی روحانیون سنتی روبهرو میشود و از سوی دیگر، صلاح جامعه را در پایبندی به اساس روحانیت میداند. کافی است به کتاب حماسه حسینی مراجعه کنیم و در نقدهای ایشان بر قرائتهای بیضابطه از دین و آیینهای دینی دقیق شویم یا نقدهای ایشان را ـ که بعضاً با تندیهایی نیز همراه بوده است ـ بر برخی دیگر اندیشمندان آن دوره به یاد آوریم. همین امر دومین ویژگی ممتاز و متمایز مرحوم مطهری با دیگر مصلحان همدوره است.
مرحوم مطهری را نمیتوان متفکری دید که یکپارچه شور دینداری در سر دارد و شاید به همین دلیل، برخی انقلابیون آن دوره به نقد وی پرداخته اند، بلکه در سیر آثار ایشان، شوری آمیخته با شناخت را به تماشا مینشینیم.
به یاد آوریم که در دهه ۳۰ و ۴۰ علمگرایی، گفتمان غالب روزگار است و گروهی میکوشند تا هر چه دینی است، علمی ـ به معنای علوم تجربی ـ معنا کنند یا دهه ۵۰، سالهای اوجگیری مبارزه در سایه اندیشه چپ است و بزرگانی در تلاشند، تا مبارزه را اصل بنیادین اسلام بنمایانند؛ تا جایی که برخی گروهها به اندیشه سوسیالیسم اسلامی میرسند.
مرحوم مطهری در این سالها افزون بر آنکه تلاش دارد، اسلام را در جامعه آن روز پاسخگو معرفی کند و مکتب تشیّع را از خرافه بپیراید و نیز خمودگی ناشی از قشریگرایی و تحجّر را به نقد در کشد، در برابر آنان که به نام دین، مانعی پیش روی جریان عدالتخواه و استبدادستیز بودند، میایستد و همواره از التقاط دوری میجوید. انتقادات ایشان بر «ذرّه بیانتها» و «راه طی شده»، نمونهای از این دست است.
مرحوم مطهری به دلیل برخورداری از چهارچوب فقهی، فلسفی خاص خود و نیز ریشههای دانشی که پیش از این آموخته، در تندبادهای جامعه گرفتار نمیشود. با این همه، ایشان هرگز نقدهای خود را به آرمانخواهی گویندگان آن سخنان متوجه نمیسازد و همین سومین ویژگی مهم ایشان است.
در آن سالها برخی به دلیل یک گفتار نادرست، چنان بر امثال شریعتی تاختهاند که گویا کافری، تنها به قصد تخریب جامعه، گام برمیدارد، در حالی که نحوه تعامل مطهری با جوانان مسلمان و تحوّل خواه متفاوت است. ایشان درد دین را در این گروه ـ البته معمولاً ـ پذیرفته و برای اصلاح آنان میکوشد و همین نکته دقیق، مطهری را به روشنفکری دینی ارتقا میبخشد و این مسأله ای است که در بیشتر آثار ایشان خودنمایی میکند؛ بنابراین، مروری کوتاه بر کتاب علل گرایش به مادیگری، هر خوانندهای را بر این معنا آگاه میسازد.
با این وصف، شهید مطهری، اسلام را تنها راه نجات جامعه میداند، ولی برای اصلاح برداشتهای نادرست سنتی از اسلام میکوشد و در این تلاش، هرگز از اصول اعتقادی خویش فاصله نمیگیرد؛ به عبارتی دیگر، در اجتهاد خویش، اصول محکم و تغییرناپذیری را مفروض میداند؛ اصولی که با دانش ژرف خویش به آن دست یافته و همین چهارمین ویژگی ایشان است.
بیگمان، استاد شهید در حوزه فلسفه اسلامی، از عمیقترین شارحان فلسفه صدرایی است؛ البته شاید نتوان ایشان را مبتکر نظریاتی نو در فلسفه اسلامی دانست، ولی هرگز نمیتوان میزان تأثیر ایشان را در توسعه این علم و شیوع آن نادیده گرفت. بی تردید شرحهای ایشان بر منظومه، نشانگر فهم سالم و بیان بینقص آن بزرگوار است، چنان که شرح اصول فلسفه و روش رئالیسم ـ که آن را در جوانی نگاشتهاند ـ یکی از اثرگذارترین آثار در روشنگری فلسفه صدرایی است.
افزون بر فلسفه، آنچه از ایشان با عنوان تفسیر یا در حوزه علم حدیث ـ مانند شرح ارزشمند ایشان بر نهج البلاغه ـ منتشر شده، هرچند بعضاً برای مخاطب عام ارائه شده، ولی نشانگر آگاهی گسترده ایشان از مبانی دینی است. متأسفانه در فقه و اصول، بحث منقّحی از ایشان در دست نیست و تنها رشحاتی از آن را میتوان در برخی کتابها همچون مسأله حجاب دید. با این همه و بر پایه همین مطالب و برخی ورود و خروجهای ایشان در سایر آثار، میتوان به توانمندی کافی ایشان در این علوم آگاهی یافت.
نکته مهم آن که مرحوم مطهری از معدود کسانی است که در حوزه کلام جدید ـ از قبیل مسائل زنان، رابطه آزادی و دین، مبانی کلامی اقتصاد و حجت دانستن عدالت به عنوان یکی از حجتهای اصولی و همچنین ورود به مباحثی چون ایمان و جبرگرایی تاریخی و … ـ گام نهاده و در رویارویی با پرسشها، شجاعانه برداشتهایی نو از متون و اصول ارائه کرده است.
شاید در میان اندیشمندان برجسته مسلمان در قرنهای اخیر، کمتر متفکری را بیابیم که به این اندازه در حوزههای جدیدِ علوم اسلامی تلاش کرده باشد و همین مسأله پنجمین شاخصه مهم آن شهید است.
نقدهای ایشان را بر مارکسیسم به یاد آوریم؛ بارور ساختن مفهومی چون معقولات ثانی فلسفی ـ که بحثی در لابلای متون فلسفی است ـ به عنوان سلاح بیبدیل در مواجهه با فلسفههای مضاف غربی، یکی از این نمونههاست. ذهن مستقیم، تیزهوشی و نیز نظم و انضباط گستردهای که در آثار ایشان هست، همگی به این متفکر برجسته کمک میکرد تا بتواند به داشتههای فلسفه و کلام شیعه در مقیاس وسیع و در حوزههای نو، کارکردی جدید و تازه بدهد.
همین جا لازم است به یاد داشته باشیم که این تلاش به شجاعت و از خودگذشتگی بسیاری نیاز داشته و ایشان را گاه آماج طعنهها و دشنامها میساخته است.
ویژگی دیگری که شهید مطهری را از اقران خویش متمایز میسازد، گرفتار نشدن در فضای فلسفی است. با آنکه مرحوم مطهری اندیشمندی در حوزه فلسفه است و این حوزه ـ دست کم در میان فلاسفه اسلامی ـ با ورود به عرصه اجتماع و امور جزیی آن بیگانه است، با این همه، ایشان «داستان راستان» مینویسد و به عنوان واعظ در شهر تهران به وعظ و خطابه میپردازد و در پایان با مسائل مربوط به انقلاب اسلامی درگیر میشود و شاید همین عاملی است که از مطهری فیلسوفی روشنفکر میسازد، چراکه روشنفکر را شاید بتوان کسی دانست که درد جامعه خویش را میشناسد و در پی درمان آن است.
از دیگر وجوه ممیّزه مرحوم مطهری، گرفتار نشدن در تکرار است. بسیاری بزرگان، به ویژه آن گاه که به وعظ و خطابه میپردازند، به تکرار در داشتههای خود دچار میشوند. اگر به کسانی که بیرون از موطن اصلی هر علم زندگی میکنند، نظری بیفکنیم، میبینیم که آنها به دلیل آنکه دانشی فراتر از سطح مخاطبان خود دارند، معمولاً از تولید فکر جدید بازمیمانند و به آنچه اندوختهاند، بسنده میکنند.
البته بر آن نیستم که همه آثار شهید مطهری یکسان و همارزش است، بلکه برخی خطابههای ایشان ـ که نام علمی جدید بر آن نهادهاند، مثل فلسفه اخلاق ـ با آثار دیگر ایشان همسنگ نیست، ولی تنوع مباحث و نیز تلاش برای تولید مطالب جدید، از اموری است که در کلام و قلم مطهری آشکار است؛ البته این مسأله را نباید از نظر دور داشت که ـ چنانکه شنیدهایم ـ مرحوم مطهری به کار گروهی چندان توجهی نداشته و بیشتر، حوزه مطالعاتی و پژوهشیِ شخصی داشته و شاید اگر امکانات انقلاب اسلامی با او همراه میشد، توان علمی او بیش از آنچه در دست است، بارور میشد.
هشتمین ویژگی استاد شهید ـ که برای هر خواننده آثار ایشان درسآموز است ـ بیادعایی ایشان در مطالب علمی است. تقریباً در هیچ جا نمیتوان از ایشان خودنمایی علمی دید که مثلا نکتهای را یافته و آراسته اندیشه خویش به شمار آورد. به یاد آوریم که برخی با مدارج علمی پایینتر، چگونه خود را به سبب یافتن یا آراستن یک تفکر، شایسته تقدیر میدانند.
در پایان لازم میدانم با درود به روان پاک آن استاد شهید که به فرموده امام عظیم الشأن، پاره تن ایشان بود و بیشک از زمره مبرّزترین شاگردان ایشان به شمار میآمد، از خدای متعال برای دستاندرکاران نشر آثار ایشان، دوام توفیقات را آرزو کنم؛ دوستانی که به حقّ تلاشی درخور تحسین و ارزشمند داشتهاند و با انتشار مجموعه آثار استاد شهید، کاری شایسته تقدیر انجام دادهاند.
نیز لازم است از نقش برادر عزیزم جناب آقای دکتر علی مطهری و دیگر اعضای خانواده ایشان یاد کنم و برای ایشان نیز آرزوی سربلندی همیشگی داشته باشم.